در لحظه های مات و مبهوت شام اربعین
در ابتدای سکوت فراق ماندگار
در لابلای دوستی های این و ان
در امتداد عشق بی دریغ
در انتظار نقظه روشن انس و جان
ایستاده نشسته ایم اقا بیاد
دلتنگ روزهای روشن و سبز کودکی
نشسته روی تاب زندگی بی خیال
منتظر امدن کسی و بردنم به اسمان
اقای من
لمس حضورت برایم شگرف نیست و
بودنم را با وجود تو ست که باور دارم بیا و اربعین را
شکوهی دوباره بخش.
بیا و کوله بار خستگی ام را زمین گذار و
زمستان روحم را بگیر.
می خواهم سکوت یخ زده ی قلبم را با بهار عشق تو اواز کنم.
موضوع مطلب :